بهیاد دارم که جمله معروف «مدیریت، هنر انجام کار از طریق دیگران است» یکی از موثرترین جملات در شکلگیری مفهوم مدیریت در ذهن من بود. این تاثیر به زمانی بر میگردد که من برای نخستین بار، در یک سازمان شبهدولتی مسئولیت یافتم. دیدگاه مطرح در این جمله به من کمک کرد به جذب مشارکت افراد برای انجام کارها، بیشتر روی خوش نشان بدهم و با ایدۀ «انجام همه کارها به دست و بازو و ذهن خویش» مبارزه کنم. همچنین، این رویکرد اهمیت #تخصصگرایی را گوشزد میکرد اینکه «همه چیز را همگان دانند» و البته «همگان توانند».
در کنار همه مزایای این ایده برای من با برخی آسیبهای فکری همراه بود و آن، ایجاد حالت سبکسری در پیگیری و سماجت در تحقق امور بود. به نظرم برخی مدیران دولتی نیز این جمله را دستاویز دلچسبی برای «حضور و فعالیت مدیر عاملی» در سازمانها قرار میدهند. من این نکته را وقتی فهمیدم که با مهندس علیرضا پورعطار آشنا شدم. علیرضا، تا سر حد امکان به جزئیات امور توجه میکرد و خود شخصا، یک به یک کارها را در چارچوبه ماموریت خویش، سرسختانه پیگیری میکرد. شعارش این بود: مدیر یک مجموعه کسی است که خون بالا بیاورد!. خب، این ایده دوم، مرا به اندیشیدن درباره این دو رویکرد دعوت کرد
ادامه مطلبدیدهاید روستائیان وقتی میخواهند خانهای بسازند ابتدا یک سنگچینِ اولیه میکنند؟؛ چند قطعه سنگ را روی زمین میگذارند و گاهی با مقداری گچِ سفید محدودۀ دیوارها و جای اتاقها را مشخص میکنند؟! به نظر شما در یک زمین بایر چه فرقی میان زمینی سنگچینشده و زمین ساده وجود دارد؟ این دو تصویر از چه جنبههایی با یکدیگر متفاوت و از چه جنبههای مشابهاند؟
«سنگ چینی اولیه» یکی از مهمترین تواناییهای اعجابانگیز بشر و از مهمترین مهارتهای اجرایی (executive skills) است. نخستین مهارتی که در «سنگچینی اولیه» خود را نشان میدهد مهارت «آغازگری در ابهام» است؛ این که کاری را که همه ابعاد آن هنوز مشخص نشده است و همچنان میتواند دستخوش تغییر و ابهام باشد، آغاز کنیم؛ اما نه یک آغاز دردسرساز که ما را در اسارت «حرکت نخست» نگه میدارد.
ادامه مطلبشما میتوانید یک نامه عاشقانه یا دلنوشته شخصی را به هر سبک و سیاقی بنویسید اما نوشتن یک تکلیف درسی، گزارش کار، مقاله و تحقیق دانشگاهی چنین نیست. در اینگونه نوشتهها لازم است ایدههای خود را به صورت روشن و منسجم در کنار یکدیگر بیاورید تا خواننده را به منظورتان، آگاه نموده و او را به سمت قبول باور، اتخاذ تصمیم یا انجام عملی ترغیب کنید. پس باید متنی با قدرت «اقناع مخاطب» بنویسید و این نیاز شما به اقناع مخاطب، همان مهارتی است که لازم نیست در نوشتن یک دلنوشته شخصی داشته باشید.
نخستین و بنیادیترین بخش از مهارت نگارش آکادمیک (دانشگاهی)، مهارت «پاراگرافنویسی» یا «بندنویسی» است. بند یا «بندنوشت» واحدِ بنیادین هر نوشته است که نگارش آن همه اصول و قواعد لازم برای نگارش هر نوشتهای را داراست و اهمیت «بندنویسی» در توجه به همین نکته است. بندنویسی نخستین و مهمترین مرحله نگارش دانشگاهی است.
ادامه مطلب
امشب در حال مطالعه فصلی از کتاب نامآشنای «ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام» بودم؛ فصل 13 از جلد اول. در این بخش مولف گرامی، دکتر غلامحسین دینانی، به توصیف و نقد نظر ابن تیمیه -درباره حدود توانایی استدلال قیاسی و تمثیلی میپردازد. همانطور که از این کتاب انتظار میرود هنر این کتاب بیشتر، چشمگشایی از مطالبی است که از دیدۀ اغیار در موضوع تاریخ فلسفه در جهان اسلام غایب است و میتواند سرنخی برای تامل بیشتر باشد اما اگر روحیه حاکم بر این دست متون الگوی پژوهشی و نگارشی دانشجویان علوم انسانی شود، که به زعم من، در موارد بسیار، شده است، بیاغراق یک فاجعه است.
درباره این سایت